منبع: نگین آفرینش یک، محمدامین بالادستیان محمدمهدی حائریپور مهدی یوسفیان، انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)، ص ۴۲ تا ۴۶
روایتی از تولد امام زمان
مهر ۱۴, ۱۴۰۳
10
روایت زیر مربوط به اتفاقات قبل و بعد از تولد امام زمان (عج) می باشد، در این مقاله سعی داریم اطلاعاتی در این باره در اختیار شما قرار دهیم.
یک: میلاد امام زمان(عج)
آخرین امام شیعیان و دوازدهمین جانشین رسول خدا در سپیده دم جمعه نیمه شعبان سال ٢۵۵ ق [ ٨۶٨م] در سامراء یکی از شهرهای عراق، دیده به جهان گشود.
پدر گرامی او، پیشوای یازدهم شیعیان حضرت امام حسن عسکری(ع) و مادر بزرگوار آن حضرت بانویی شایسته به نام «نرجس» بود که درباره ملیت او روایات مختلف است. مطابق روایتی آن بانو دختر «یشوع» پسر امپراتور روم و مادرش از نسل «شمعون» وصی حضرت عیسی(ع) بود. برابر این روایت، نرجس در پی خوابی شگفت، مسلمان شد و به هدایت امام عسکری(ع) خود را در میان سپاه روم که عازم نبرد با مسلمانان بودند قرار داد و همراه جمعی دیگر به اسارت لشکر اسلام در آمد.
امام هادی(ع) کسی را فرستاد که او را خریداری کرد و به سامراء آورد. البته روایات دیگری نیز نقل شده است؛ ولی آنچه مهم و قابل توجه است، اینکه حضرت نرجس مدتی در خانه حکیمه خاتون – از خواهران بزرگوار امام هادی(ع) – تحت تعلیم و تربیت او قرار گرفته و مورد احترام فراوان حکیمه بوده است. حضرت نرجس بانویی است که سالها پیش در کلام امیرالمؤمنین(ع) و امام صادق(ع) مورد ستایش قرار گرفته و از او به عنوان بهترین کنیزان و سرور آنان یاد شده است.
گفتنی است که مادر امام عصر(ع) به نامهای دیگری مانند سوسن، ریحانه، ملیکه و صیقل (صقیل) نیز خوانده میشد.
دو: نام، کنیه و القاب
نام و کنیه امام زمان(عج) به همان نام و هم کنیه پیامبر اسلام(ص) است. در برخی روایات، از بردن نام آن حضرت تا هنگام ظهور، نهی شده است.
لقب های مشهور آن حضرت عبارتند از، مهدی، قائم، منتظر، بقیه الله، حجت، خلف صالح، منصور، صاحب الامر، صاحب الزمان و ولی عصر که معروفترین آنها «مهدی» است.
هر یک از این لقب ها بیانگر پیام ویژه ای درباره آن بزرگوار است.
آن امام خوبی ها را «مهدی» گفته اند؛ زیرا هدایت شده ای است که مردم را به سوی حق میخواند. «قائم» خوانده اند؛ چون برای حق قیام خواهد کرد. «منتظر» نامیده اند؛ زیرا همگان در انتظار مقدم اویند. بقیه الله لقب داده اند؛ چرا که باقی مانده حجت های خدا و آخرین ذخیره الهی است. «حجت» به معنای گواه خدا بر خلق و خلف صالح به معنای جانشین شایسته برای اولیای خداست. او «منصور» است چون از سوی پروردگار یاری می شود و «صاحب الأمر» است؛ چون امر ایجاد حکومت عدل الهی بر عهده اوست «صاحب الزمان و ولی عصر» نیز به آن معنا است که او حاکم و فرمانروای یگانه زمان میباشد.
سه: ویژگی های حضرت مهدی
شخصیت امام مهدی(عج) و زندگی آن حضرت ویژگی هایی دارد که آن بزرگوار را از سایر امامان متمایز کرده است. این خصوصیات در روایات پیامبر اکرم و به صورت برجسته بیان شده است که در اینجا به برخی از آنها می پردازیم:
۱. بشارت به آمدن او
از ویژگی های امام مهدی(عج) بشارتهای فراوان پیامبر اکرم و امامان معصوم(ع) درباره ولادت آن حضرت و ظهور او است. این روایات، هم در کتابهای شیعه و هم در
آثار اهل سنت آمده است که تنها به ذکر چند نمونه بسنده می کنیم:
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
شما را به مهدی(عج) بشارت میدهم. او وقتـی کـه مـردم گرفتار اختلاف و پراکندگی شده اند، برانگیخته میشود و زمین را از عدل و داد پر می کند، همان گونه که از ظلم و جور، پر
شده است.
امام حسین(ع) فرمود:
قائم این امت همانا نهمین نفر از فرزندان من است. او دارای غیبت است و کسی است که میراث او تقسیم میشود؛ در حالی که زنده است.
از امام رضا(ع) سؤال شد: «قائم شما اهل بیت کیست؟
فرمود: چهارمین نفر از اولاد من خواهد بود؛ فرزند بهترین کنیزان که خداوند به وسیله او زمین را از هرگونه ظلم و ستم پاک خواهد کرد. اوست کسی که مردم در ولادتش شک میکنند و او همان است که قبل از قیامش غیبت خواهد نمود.
۲. ولادت پنهانی
در روایات فراوان، از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که مردی از خاندان او به نام «مهدی» قیام خواهد کرد و بنیان ستم را واژگون خواهد ساخت. فرمانروایان ستم گر عباسی با اطلاع از این روایات در پی آن بودند که در همان ابتدای ولادت امام مهدی(عج) را به قتل رسانند.
بنابراین از زمان امام جواد(ع) زندگی امامان معصوم با محدودیت های بیشتری همراه شد و در زمان امام حسن عسکری(ع) به اوج خود رسید؛ به گونه ای که کمترین رفت و آمد به خانه آن بزرگوار از نظر دستگاه حکومت، مخفی نبود. پیداست در چنین شرایطی باید تولد آخرین حجت حق و موعود الهی در پنهانی و به دور از چشم دیگران می بود.
به همین دلیل حتی نزدیکان امام یازدهم از جریان ولادت امام مهدی(عج) بی اطلاع بودند و تا چند ساعت پیش از تولد نیز نشانه های بارداری در نرجس خاتون، مادر بزرگوار امام دوازدهم، دیده نشد.
حکیمه خاتون، دختر گرامی امام جواد(ع)، جریان ولادت را چنین حکایت کرده است:
امام حسن عسکری(ع) به دنبال من فرستاد و فرمود: «ای عمه! امشب افطار نزد ما باش؛ چرا که شب نیمه شعبان است و خداوند در این شب [آخرین] حجت خود بر روی زمین را آشکار خواهد کرد.» پرسیدم مادر او کیست؟ فرمود: «نرجس» گفتم: «فدای شما شوم! نشانه بارداری در او پیدا نیست» فرمود: «سخن، همان است که گفتم.»
پس [بر نرجس] وارد شدم و سلام کردم و نشستم او پیش آمد تا کفشهایم را بیرون آورد و به من گفت: «بانوی من! حال شما چطور است؟» گفتم: «بلکه تو بانوی من و بانوی خاندان منی». سخن مرا نپذیرفت و گفت: «عمه جان چه می فرمایید؟» گفتم: «دخترم! امشب خداوند متعال به تو پسری عطا میفرماید که سرور دنیا و آخرت خواهد بود.» پس خجالت کشید و حیا کرد.
حکیمه گوید: پس از نماز عشاء، افطار کردم و در بستر خود آرمیدم، هنگام نیمه شب برای انجام نماز [شب] برخاستم و آن را به جای آوردم؛ در حالی که نرجس [به آرامی] خوابیده بود بدون آنکه اتفاقی برایش روی دهد. پس از انجام تعقیبات [نماز] خوابیدم. سپس هراسان بیدار شدم و حال آن که او همچنان در خواب بود لحظاتی بعد برخاست و نماز [شب] گزارد و خوابید.
حکیمه ادامه میدهد: بیرون آمدم و در جست و جوی فجر [سپیده] به آسمان نگریستم. پس فجر اول را مشاهده کردم و نرجس همچنان در خواب بود. به شک افتادم، ناگاه امام حسن عسکری(ع) از جایگاه خود ندا برآورد: «ای عمه! شتاب مکن. امر [ولادت] نزدیک است.» نشستم و به قرائت سوره های «سجده» و «یس» مشغول شدم که ترجس با اضطراب بیدار شد. به سرعت نزد او رفتم و گفتم: «اسم الله علیک! آیا چیزی احساس می کنی؟
گفت: «آری ای عمه!» گفتم: «بر خود مسلط باش و دلت را استوار دار که این، همان است که با تو گفتم.» در این هنگام ضعفی من و نرجس را فرا گرفت. پس به صدای سرورم [نوزاد تولد یافتـه] بـه خــود آمـدم و جامه را از روی او برداشتم و او را در حال سجده دیدم. در آغوشش گرفتم و او را کاملاً پاکیزه یافتم.
در این هنگام امام عسکری(ع) مرا ندا داد: «ای عمه! پسرم را نزد من بیاور» او را نزد وی بردم. در آغوشش گرفت و فرمود: «پسرم! سخن بگو.» پس لب به سخن گشود و فرمود: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و أشهد ان محمدا رسول الله». سپس بر امیرالمؤمنین(ع) و امامان درود فرستاد تا به نام پدرش رسید و از سخن گفتن باز ایستاد. امام عسکری(ع) فرمود: «ای عمه! او را به نزد مادرش ببر تا بر او سلام کند».