تمایز رجعت و تناسخ

مهر ۱۴, ۱۴۰۳ 10

یکی از مباحث مورد توجه جامعه امروز که تبلیغ و رواج آن به وفور دیده میشود تناسخ است. عادی سازی مسئله تناسخ برای جوان ما از روی ناآگاهی دینی انجام میگیرد. در این مقاله تلاش بر آن است تا موضوع رجعت که اصل بازگشت روح است را با تناسخ مقایسه کنیم. بیان این تفاوت، ذهن بیدار را آگاه میکند.

 رجعت و تناسخ هر دو به مفهوم بازگشت و جابجایی روح است اما یکی حق و دیگری باطل. معتقد به رجعت مومن به دین و معتد به تناسخ کافر به دین است.

امام صادق علیه‌السلام:

انَّ أَصْحَابَ التَّنَاسُخِ قَدْ خَلَّفُوا وَرَاءَهُمْ مِنْهَاجَ الدِّینِ وَ زَینُوا لِأَنْفُسِهِمُ الضَّلَالاتِ {معتقدین به تناسخ راه دین را رها کرده و گمراهی‌ها را برای خود زینت داده‌اند.}۱

تناسخ

تناسخ به معنای برداشتن چیزی و گذاشتن چیز دیگری به جای آن یا تغییر دادن چیزی به چیز دیگر است؛ مثل «نَسَختِ الشمسُ الظلَّ» (خورشید جای سایه را گرفت).

واژه «نسخ» در علم فقه به معنای برداشتن حکمی در شریعت به وسیله حکم دیگر و جایگزین کردن حکم دوم است.

در تعریف تناسخ آمده است آنگاه که انسان می‌میرد، روح او به جای انتقال به عالم آخرت، باز به این جهان برمی‌گردد و در جستجوی قالبی برای ادامه زندگی مادی خود، گاه در وجود گیاهان، گاه در بدن حیوانات و گاهی در بدن انسان وارد می‌شود.روح در اکثر باورهای مربوط به تناسخ، فناناپذیر تلقی می‌شود و تنها چیزی که فنا می‌پذیرد، بدن است.

تناسخ اصطلاحی کلامی، فلسفی و عرفانی به معنای انتقال روح از جسمی به جسم دیگر پس از مرگ و بازگشت دوباره آن به دنیا است. تنها وجه اشتراک میان معتقدان به تناسخ، عقیده به انتقال روح از جسمی به جسم دیگر است، اما درباره علت و نوع و سرانجامِ تناسخ عقیدۀ واحدی وجود ندارد.بعضی فقط به انتقال روح انسان به جسم انسان دیگر معتقدند، بعضی انتقال روح انسان به بدن حیوانات را هم جایز می‌دانند، و بعضی انتقال به گیاه و جماد را هم می‌پذیرند.

انواع تناسخ:

  • مطلق
  • محدود
  • ملکوتی

تناسخ محدود بیان شده از نسخ و مسخ و رسخ و فسخ، و معانی آن ها بترتیب عبارت است از انتقال روح انسان به جسم انسان دیگر، انتقال روح انسان به جسم حیوان، انتقال روح انسان به جسم گیاه، انتقال روح انسان به جسم جماد.۲

این انتقال شامل سیر صعودی و نزولی می‌باشد.

به ظاهر، ریشه اعتقاد به تناسخ شبه قاره هند است و از آنجا به سایر فرهنگ‌ها نیز سرایت کرده است.شاید هیچ اعتقاد مذهبی به اندازه تناسخ در طول تاریخ دچار تغییر و دگرگونی نشده باشد.طبق اسناد به جا مانده و تحقیقات به عمل آمده، هر گروه و فرقه‌ای بنا برخواسته‌ها، امیال و انتظاراتش این باور را شخصی‌سازی می‌نموده‌ است.۳ این باور با آموزه‌های ادیان آسمانی سازش ندارد و دلایل فراوانی بر نادرستی آن ارائه شده است.

معتقدین به تناسخ:

  • هندوئیسم
  • تائوئیسم
  • سیکیسم
  • بودایی
  • یارسان

رجعت

رجعت به معنای بازگشت است. اصطلاحی در علم کلام که در سایر ادیان نیز کاربرد دارد. علاوه بر مسلمانان، مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان نیز به رجعت باور داشته‌اند. زنده شدن مردگان پس از مرگشان قبل از قیامت که یکی از وقایع آخرالزمانی است.

رجعت در اعتقادات شیعه منظور به زنده شدن عده‌ای از مردگان و بازگشت آنان به دنیا در دوران ظهور حضرت مهدی است.

رجعت در آیات و روایات

روایات اهل بیت (ع) پیرامون رجعت بسیار است. مرحوم شیخ حر عاملی در این زمینه کتابی مستقل به نام “الإیقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه” نگاشته است که در مقدمه ی آن نام ۳۲ نفر از دانشمندان بزرگ شیعه که درباره ی رجعت کتاب نوشته‌اند، آمده است.

آیات بسیاری به رجعت اشاره دارد اما آیه ۸۳ سوره نمل روشن ترین دلیل بر اثبات این موضوع میباشد که در آن  خداوند می‌فرماید: «وَیَوۡمَ نَحۡشُرُ مِن کُلِّ أُمَّهٖ فَوۡجٗا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِـَٔایَٰتِنَا فَهُمۡ یُوزَعُونَ؛ و آن روز که از هر امتی گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده‌اند محشور می‌گردانیم؛ پس آنان نگاه داشته می‌شوند تا همه به هم بپیوندند.»

یعنی حشر اصغر پیش از حشر اکبر در روز قیامت، زیرا در این آیه، به حشر گروهی از هر امت؛ یعنی جمعی از آنان، نه تمامی اشاره شده است.

در حالی که درباره حشر اکبر می‌فرماید: «وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا؛۴  و آنان را گرد می‌آوریم و هیچ‌یک را فروگذار نمی‌کنیم.» و به همین مضمون آیه «وَیَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا؛ [۵] و روزی را که همه آنان را محشور می‌کنیم.» در چند جا تکرار شده است.۶ ۷ ۸

فرمایش امام صادق در مورد آیه:

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: این آیه «وَیَوۡمَ نَحۡشُرُ مِن کُلِّ أُمَّهٖ فَوۡجٗا » درباره رجعت است.

به آن حضرت گفتند: ولی مردم گمان می‌کنند که منظور روز قیامت است. فرمود: آیا خداوند در روز قیامت از هر امتی گروهی را محشور می‌کند و دیگران را رها می‌سازد؟ نه، بلکه در رجعت چنین است، ولی در قیامت همه محشور می‌شوند چنان‌که فرمود: «وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا »۹

رد شبهه در رجعت

خداوند متعال در سوره مؤمنون درخواست مشرکان برای بازگشت به دنیا را این‌گونه بیان می‌فرماید:

حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَهٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ

تا آن‌گاه که مرگ یکی از آنها فرا رسد، می‌گوید: پروردگارا، مرا برگردان، باشد که در آنچه ترک نمودم، عمل صالحی به انجام برسانم. هرگز، این سخنی است که او می‌گوید و از ورای آنها برزخی است تا روزی که مبعوث گردند.۱۰

این آیه از چند جهت درخور توجه است که در ادامه بیان می‌شود:

  • الف ـ درخواست رجعت از سوی گمراهان

آنها که در زندگی دنیا به بیراهه رفته‌اند، هنگام مرگ تأسف می‌خورند و خواهان بازگشت به دنیا هستند. و می‌گویند خدایا ما را بازگردان تا شاید کار نیک انجام دهیم.

  • ب ـ امکان بازگشت به دنیا یا رجعت

حال سؤال این است که آیا بازگشت به این دنیا حقیقت دارد یا خیر؟

خاستگاه این پرسش واژۀ «کلّا» است که در عبارت قرآنی آمده است و همین امر موجب شده تا این آیه مستند برخی مخالفان «رجعت» قرار گیرد. آنها چنین تصور کرده‌اند که این آیه به طور کلی مسألهٔ رجعت به دنیا را نفی می‌کند، در حالی که با دقت در این آیه می‌توان دریافت که مفهوم آیه درست عکس این مدعا را بیان می‌کند و این آیه نه تنها رجعت را نفی نمی‌کند، بلکه اثباتی برای وجود آن است.

توضیح اینکه:

اولاً: تعبیر «کلّا» الزاماً به درخواست رجعت بازنمی‌گردد؛ زیرا سخن درخواست‌کننده از دو مطلب حکایت دارد: یکی تقاضای فرد برای بازگشت به دنیا و دوم امید او برای انجام کارهای شایسته پس از بازگشت به دنیا. واژۀ «کلّا» می‌تواند به هر کدام از این دو مطلب بازگردد؛

یعنی، هرگز، تو برنمی‌گردی، یا هرگز، اگر تو برگردی باز هم عمل صالح انجام نمی‌دهی؛ چنان‌که قرآن کریم دربارۀ کسانی که چون بر آتش عرضه می‌شوند، می‌گویند که ای کاش ما را به دنیا بازمی‌گرداندند تا دیگر آیات پروردگار خود را تکذیب نکنیم و بدان ایمان بیاوریم، می‌فرماید:

وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ

اگر هم برگردند به همان کارهایی که نهی شدند، دومرتبه بازگشت می‌کنند و دروغ می‌گویند (که دیگر کار بد نخواهیم کرد).۱۱

این آیه نیز اثباتی بر این مطلب است که «کلّا» به بخش دوم این آیه، یعنی انجام عمل صالح بازمی‌گردد، نه لزوماً به رجعت.

ثانیاً: بر فرض که «کلّا» در برابر درخواست رجعت باشد، محتوای این آیه، با توجه به محتوای آیات پیش از آن، دربارۀ مشرکانی است که پیامبر اکرم (ص) را می‌آزردند و البته که آنها به دنیا برنمی‌گردند؛ زیرا قرآن کریم رجعت را برای اقوامی که به خاطر مخالفت با پیامبرشان گرفتار عذاب الهی شده‌اند، نفی کرده است؛ چنان‌که می‌فرماید:

وَ حَرَامٌ عَلَى قَرْیَهٍ أَهْلَکْنَاهَا أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ

بر قریه‌هایی که هلاکشان کردیم، حرام کردیم (که به دنیا بازگردند)، آنها به دنیا برنمی‌گردند.۱۲

روایات اهل بیت (ع) این آیه را به اقوامی مربوط دانسته‌اند که مانند قوم نوح یا عاد و ثمود به دلیل مخالفت زیاد با پیامبرشان گرفتار خشم الهی شدند.۱۳

با این حساب، حتی اگر واژۀ «کلّا» به اصل رجعت هم بازگردد، منظور از آن کسانی است که با رسول خدا به مخالفت برخاستند تا اینکه مرگشان فرا رسید.

ثالثاً: اینکه شخص مرده تقاضای رجعت می‌کند خود دلیلی بر وجود رجعت است؛ زیرا انسان پس از مرگ با حقایق مواجه می‌شود و اگر رجعت امکان‌پذیر نباشد، تقاضای غیرواقعی نمی‌کند. به بیان دیگر هر چند خداوند او را از رجعت محروم می‌کند، اما او می‌فهمد که رجعت امکان‌پذیر است. بنابراین، آیۀ بالا به هیچ عنوان بر نفی رجعت دلالت ندارد، بلکه برعکس اثباتی بر وجود رجعت است.

ج ـ رجعت از معارف شیعه

نکتۀ اصلی این است که مسألهٔ رجعت از معارف شیعه و از مسلمات اعتقادی آن است. پاره‌ای از معارف دینی از سوی ائمۀ اهل بیت (ع) مطرح شده است و از اختصاصات فرهنگ تشیع به شمار می‌رود که از جملۀ آنها مسألهٔ «بداء» و «رجعت» است. البته هر دو اصولی قرآنی هستند که امامان (ع) بر آن تأکید فراوان دارند.

تفاوت رجعت و تناسخ

اگر به ظاهر رجعت و تناسخ شبیه هستند اما باطن امر تمایز دارد.

  • کمیت
  • بدن
  • دلیل

کمیت

در تناسخ اعتقاد این است که همهٔ افراد بشر به این دنیا بازمی‌گردند، در حالی که در رجعت تنها سخن از بازگشت عده‌ای خاص مطرح است که دلیلی بر بازگشت آنها وجود داشته باشد.

بدن(جسم)

در تناسخ روح به بدنی دیگر حلول می‌کند که این بدن جدید گاه بدن حیوان یا گیاه و غیره است؛ در صورتی که در رجعت سخن از این است که خدای رحمان بدن انسان مورد نظر را دوباره بازسازی می‌کند، اعم از اینکه این بازسازی در دل خاک صورت گیرد یا به صورت رشدِ جنینی و تولد مجدد باشد.

دلیل

تفاوت اساسی در رجعت و تناسخ این است که در تناسخ دلیل بازگشت رسیدن انسان به پاداش و کیفر است.

انسانها برمی‌گردند تا هر انسانی که نیکوکار بوده است، در بدن انسانی مرفه حلول کند و پاداش نیکوکاری خود را ببیند و هر کس بدکردار بوده است، در بدن انسانی مفلوک حلول کند و به کیفر اعمال خود برسد و این امر به قدری تکرار می‌شود که افراد بشر به نتیجۀ اعمال خود برسند. در حقیقت طرفداران تناسخ از این طریق عدالت‌ خدای رحمان را ثابت می‌کنند و از این رو قیامت را انکار می‌کنند و همین امر است که اعتقاد به تناسخ را به کفر تبدیل می‌کند.

گفتنی است مرحوم شیخ صدوق (ره) نیز به همین نکته تصریح کرده است. او در کتاب الاعتقادات می‌نویسد:

اعْتِقادُنا فِی الرَّجْعَهِ أنَّها حَقٌّ.

اعتقاد ما دربارۀ رجعت این است که رجعت حق است.

ایشان سپس دلایلی از قرآن و احادیث را دربارۀ رجعت بیان می‌کند و در پایان می‌فرماید:ِ

وَالْقَوْلُ بِالتَّنَاسُخِ باطِلٌ، وَمَنْ دَانَ بِالتَّنَاسُخِ فَهُوَ کَافِرٌ؛ لَأَنَّ فِی التَّنَاسُخِ إِبطالُ الجَنَّهِ وَالنَّارِ.

تناسخ باطل است و اگر کسی آن را باور کند، کافر است؛ زیرا در اعتقاد به تناسخ بهشت و جهنم باطل می‌گردد.۱۴

آنچه که تناسخ را به اعتقادی کفرآمیز تبدیل می‌کند، تنها انکار معاد است و گرنه هر حرف باطلی لزوماً کفر نیست. سخن باطل در صورتی به کفر منجر می‌شود که با یکی از اصول یا ضروریات دین در تعارض باشد.

همین دلیل در کلام امام رضا (ع) به صراحت آمده است:

قَالَ المأمونُ لِلرِّضا (ع):

یا أبا الحَسَنِ مَا تَقُولُ فی القائِلینَ بِالتَّناسُخِ؟

فَقَالَ الرضا (ع):

مَنْ قَالَ بِالتَّنَاسُخِ فَهُوَ کَافِرٌ بِاللهِ العَظیمِ؛ یُکَذِّبُ بِهِ الجَنَّهَ و النَّارَ.

مأمون از حضرت رضا (ع) سؤال کرد دربارۀ کسانی که قائل به تناسخ‌اند چه می‌فرمایید؟

حضرت در پاسخ فرمودند:

کسی که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد به خدای بزرگ کفر ورزیده است، در تناسخ، بهشت و جهنم دروغ پنداشته می‌شود.۱۵

منابع

  1. بحارالانوار، ج۴، ص۳۲۱
  2. عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی. المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۳۷۴، بیروت:عالم الکتب
  3. تناسخ (بودن یا نبودن، مسئله این است)، مرتضی فتحی فر، ص ۳۰
  4. سوره کهف، آیه۴۷
  5. سوره انعام، آیه۲۲
  6. سوره انعام، آیه۱۲۸
  7. سوره یونس، آیه ۲۸
  8. سوره سبا، آیه ۴۰
  9. تفسیرالصافی، فیض کاشانی، ج۴، ص۷۵
  10. سوره مومنون، آیه ۹۹ و ۱۰۰
  11. سوره انعام، آیه۲۸
  12. سوره انبیاء، آیه۹۵
  13. ابو علی فضل بن الحسن، الطبرسی؛ مجمع البیان ذیل آیۀ ۹۵ سورۀ انبیاء
  14. علی بن بابویه قمی، الصدوق؛ الاعتقادات فی دین الإمامیه، تحقیق: غلامرضا المازندرانی، قم، إحیاء الأحیاء، ۱۴۱۲ هـ، ص ۳۹ و ۴۳، باب الرجعه
  15. عباس، القمی؛ سفینه البحار و مدینه الحکم و الآثار، ج ۲، ص ۵۸۵، مادۀ نسخ
مطالب مرتبط
تماس با ما
درباره ما
تماس با ما
صفحه نخست
ارسال اثر
نظرات