مهارت های زندگی – دکتر رفیعی – رمضان | سحر چهاردهم – بخش دوم
در دل شب که ریسمان دل های مان را، در خلوت گره ای محکم تر از همیشه با خالق مان میزنیم؛ قشنگ است رنگ خدایی گرفتن مان.
رنگی که در چهاردهمین سحر میزبانی در برنامه دل آرام حجت الاسلام و المسلمین دکتر ناصر رفیعی از مهارت زندگی برای خدایی شدن مان می گوید، و رسیدیم به مهارت برخورد با خطاکاران.
یحسن الحسن و یقویه و یوهن القبیح
یکی از ویژگی های رسول الله(ص) این بود: اگر کار خوبی میدیدند، تحسین میکردند و کار بد را قبیح میدانستند.
آقا شما در خانه با این بچه که یک کار خطایی انجام داده است؛ به طور مثال: تندی و بداخلاقی کرده است و نباید کارش را توجیه کند. باید گفت: دخترم یا پسرم این کار شما درست نیست. نباید این کار رو انجام می دادی؛ من بخشیدمت ولی دیگه تکرار نکن.
نه اینکه بگوییم: کار خوبی کردی و باز هم انجام بده؛ این اشتباه است. اگر ما زشتی را زیبا ببینیم، این خطا محسوب میشود.
یا شما به طور مثال فرزند شما مرتکب سرقت، اختلاس، رابطه نادرست شده، اصلا دوست شما یا یک غریبه مرتکب خطا شده است؛ اولین نکته این است که ما حُسن رو حُسن بگوییم و قبیح را قبیح بدانیم.
یک زمانی خانمی خدمت رسول خدا(ص) رسید تا سوال بپرسد:
آن خانم وقتی می رفت پشتش را کرد تا خداحافظی کند که یکی از همسران پیامبر(ص) که در خانه بود با دستش کوتاهی زن را نشان داد؛ حرف هم نزد ها فقط با اشاره دست بود.
پیامبر(ص) همان را غیبت کرد دانست و به او گفتند. او گفت: من که چیزی نگفتم.
گفت: غیبت می تواند با اشاره هم باشد.
إذا صُنِعَ إلَیکَ مَعروفٌ فَاذکُرْ، إذا صَنَعتَ مَعروفا فَانْسَهُ
امام علی علیه السلام میفرمایند: هر گاه به تو خوبى شد، آن رایاد آورى کن؛ و هر گاه تو خوبى کردى، آن را از یاد ببر.
اگر این روایت در جامعه پیاده شود، بسیاری از مشکلات حل می شود.
حداقل این است قوه قضاییه و نیروی انتظامی سرشان خلوت می شود.
مثال ۱: به کسی بگویی این آقا را می بینی، او معلم من است.
ایشان ما را مهمان کرده کرده و برای بنده یک خدمتی کرده است.
یا مسافرت به مشهد رفتید؛ در مسیر به دامغان، سمنان، سبزوار یا نیشابور ماشین شما خراب شد و یکی از اهالی آن شهرآمده و کمک کرده ماشین را درست کرده است و از خانه برای شما آب خنک آورده و شما را دعوت کرده است.
اینک شما هر کجا می شینید، تعریف و ذکرخیر این آقا را می کنید و به کسی دیگر می گویید: نمی دانی اهالی این شهر چه برخوردی با ما کردند و ما یک روز در آنجا که ماشین مان خراب شد، چقدر ما رو تحویل گرفتند.
خودت به کسی خدمتی می کنی؛ آن را بپوشان. و زمانی که دیگری به شما خدمت کرد آن را نشر بده.
نکته دیگر آن است که اگر جایی به شما بدی کردند، آن بدی را بپوشان.
و افشاء العارفه و ستر العائبه
درخواست امام سجاد علیه السلام از خداوند متعال:
به من توفیق بده خوبی های مردم را منتشر کنم؛ و بدی های مردم را بپوشانم.
آقا این برادر،خواهر و یا فامیل شما یک عمری به شما خدمت، کمک کردند و در میهمانی دعوت کرده به شما هدیه داده است، و اینک یک جایی هم یک اشتباهی کرده است، تو این اشتباه را بپوشان و آن خوبی ها را مطرح کن.
مصداق این عبارت:
یَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَ سَتَرَ الْقَبِیحَ
ای که زیبایی را آشکار کنی و زشتی را بپوشانی
نمی دونم چرا ما برعکس عمل می کنیم؟!!
نبی مکرم اسلام حضرت محمد(ص) آمدند نماز میت بخواند؛
جنازه را بر روی زمین گذاشتند، همه به او حمله کردند.
و میگفتند: این آدم خوبی نبود.
آنقدر جو سنگین بود که پیامبر(ص) نتوانست نماز را بخواند.
برگشت و فرمود : در این جمع کسی نیست یک خوبی از او سراغ داشته باشد؟
یکی گفت: یا رسول الله، من یک شب یک جایی پست دادم و ایشان از آنجا رد شد و دید من خسته ام. گفت: برو و استراحت کن؛ من جای تو نگهبانی میدهم.
پیامبر(ص)فرمودند: کافی است؛ نماز را شروع کردند.
گام نهم دربرخورد با خطاکار، پرهیز از مقایسه و برتری جویی است.
گاهی اوقات ما می خواهیم یکی را اصلاح کنیم و می گوییم: ببینید من همه بچه هایم نماز خوان هستند؛ تو بچه ات نماز نمی خواند.
این کار را نکنید؛ و همچنین به ویترین زندگی ها نگاه نکنید.
یک زمان میبینی بچه آن نماز خوان می شود و بچه تو بی نماز می شود.
این مثال رو همیشه میگویم: ما خودمون قدیم که ماشین داشتیم؛ بچه کوچک بود و می گفت: بابا جلو بزن.
حال از ۵ یا ۱۰ ماشین جلو زدی؛ از پراید و پژو سبقت گرفتی… میخواهم بگویم: هیچ وقت در زندگی هاتون ماشین هایی که جلو می زنید را نشمرید. ممکن است یک پنچری شما رو از پنجاه تا ماشین عقب بندازد، می ایستی و پنچری بگیری همه این ماشین هایی که عقب مانده وبدند از شما جلو میزنند.
برتری جویی و مقایسه خوب نیست.
خیلی ها در زندگیشان این گرفتاری رو پیدا کردند که خودشان هم می گویند: نمی دانیم چه کسی را منع کردیم که این دردسرها سرمان آمد.
یک دوستی داشتیم که می گفت: صبح تازه آفتاب زده داشتم تهران میرفتم.
هوای خوب و جاده خلوت یک ماشین به این نرده های اتوبان زده بود. همینطور که داشتم نگاه میکردم به خودم گفتم: این سه حالت دارد. راننده این ماشین یا خواب یا مست یا دیوانه بوده است و حالا جاده اتوبان قم_تهران صاف به این بزرگی، نرده به این شفافی، نه تاریکه و نه شلوغ .
میگوید: در همین تحلیل که یا خواب بوده یا مست بوده یا دیوانه خودم زدم به نرده.
می گفت: نصف ماشینم رفت. پایین آمدم و به خودم گفتم: خب تو نه خواب، نه مست و نه دیوانه بودی، دیدی فرض چهارمی هم وجود دارد.
روح امام(ره) شاد باشد. ایشان وقتی در بهشت زهرا حضور پیداکرد و می خواست در نظامی ها ایجاد انگیزه کند؛ زیرا هنوز ارتش کامل برنگشته بود. فرمود: آقای ارتش تو نمی خواهی برای خودت آقا باشی؟
دیدن امام راحل راست می گوید: ما چرا باید نوکر شاه باشیم؟!!
این صحبت امام(ره) برای آن ها ایجاد انگیزه شد.
و حضرت لوط(ع) وقتی با قوم فاسدش مواجه شد؛ پیشنهاد ازدواج به آن ها داد حتی گفت: می توانید با دختران من ازدواج کنید.
در برابر نهی کردن از امری ناپسند در دیگران ، یک جایگزین خوب و مفید بر او باید گذاشت.
وقتی خدا گفت: بت نه! خداپرستی را جایگزین کرد.
وقتی به یک جوان گفته می شود: سر چهارراه توقف نکن.رابطه نادرست نداشته باش.
تعداد استخر ارزان درشهرداری، چند پارک برای تفریح جایگزین کن.
برای دانلود سحرچهاردهم_بخش دوم گفت وگو مهارت های زندگی بر روی لینک کلیک کنید.